کد مطلب:134061 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:133

یزید الحاد می ورزد و تکفیر می شود
یزید بن معاویه در پرده دری و بی اعتنائی نسبت به اسلام و معتقدات مذهبی تا آنجا پیش رفت كه در یكی از اشعارش صریحا الحاد می ورزد و عقاید كثیف و شیطانی خویش را آشكارا بیان می كند، در این گفتار


آنچنان بی پرده سخن گفت كه یكی از علمای اهل سنت تنها همان اشعار را برای اثبات كفر و زندقه ی وی كافی می داند.

ابن جوزی حنبلی مورخ مشهور اسلامی پیش از آنكه به نقل این قسمت از اشعار وی بپردازد استنباط خود را از آن درباره ی عقاید یزید اینگونه می نویسد:

«از شواهدی كه بر كفر و زندقه ی یزید گواهی می دهد چه رسد به سب و لعن او- اشعاری است كه بخوبی از الحاد وی سخن می گوید و از خبث طینت و سوء اعتقاد او (نسبت به اسلام و معتقدات آسمانی آن) پرده برمی دارد.

قصیده ای است از وی كه از اینجا شروع می شود: ای علیه [1] نزد من بیا و به من شراب بده و نغمه بخوان زیرا من مناجات (با خدا) را دوست نمی دارم، (ای علیه) داستان جدم ابوسفیان را كه بلند منزلت بود برای من بخوان آن هنگامیكه (برای جنگ با مسلمین) به احد رفته بود (و آنچنان در برابر محمد (ص) مقاومت نمود و از مسلمین كشت) تا آنكه گریه كنندگان و نوحه گرانی اقامه كرد (كه بركشته گان مسلمانان گریه كنند)ای علیه- بیا نزد من و به من خمر بنوشان، خمری كه تشنه گان آنرا اختیار كنند-خمری كه از انگورهای شام به دست آمده باشد- ای علیه، هنگامیكه ما به گذشته (در دوارن جاهلیت) نگاه می كنیم می بینیم


نوشیدن شراب پی درپی حلال بوده است، ای ام احیم [2] پس از مرگم شوهر اختیار كن و آرزوی ملاقات مرا (در قیامت) در دل مدار زیرا آنچه كه درباره ی قیامت و روز رستاخیز گفته اند سخنان تاریك و باطلی است كه برای دل فراموشی می آورد، من باید به زیارت محمد (ص) بروم اما در حالیكه خمر نوشیده باشم- خمری كه استخوانهای مرا سیراب كند!!! [3] .

یزید در اینجا بی شرمانه ترین سخنان كفرآمیز را بیان كرده و كثیف ترین پندارهای پلید خود را صریحاً آشكار ساخت، در این اشعار فرزند معاویه نه تنها سخن از می و خمر به میان می آورد و از آن پیاله های پی درپی می می طلبد بلكه می گوید من راز و نیاز با خدا را دوست ندارم و به نغمه ها و ترنمات معشوقه ی خود «علیه» دل بسته ام. یزید در اینجا از ابوسفیان و جنگهای وی علیه اسلام سخن به میان می آورد و از اینكه او جمع زیادی از مسلمین را در (احد) به شهادت رساند و زنان مسلمان بر آنها گریه كردند احساس لذت می كند و از سوگلی خود می خواهد آن داستان را برای وی ترنم كند!!

آنگاه دامنه ی اشعار را به قیامت و روز رستاخیز می كشاند و با صراحت آنرا پنداری باطل و اعتقادی تاریك و ظلمانی می نامد و بالاخره در پایان این قصیده ی شوم زشت ترین تعبیرات و اهانتها را بر زبان آورده و می گوید من باید مست و مخمور و سیرآب از خمر به زیارت محمد


(ص) بروم!!!

اینست رهبر جهان اسلام!!! و زمامدار حكومت اسلامی كه به جانشینی از پیغمبر قدرت را در دست گرفته است!!!


[1] نام يكي از معشوقه هاي او بوده است.

[2] ام احيم كنيه ي همان عليه بوده است.

[3] تذكره ابن جوزي صفحه ي 164.